۱۳۹۲ بهمن ۱۳, یکشنبه

ظرف کثیف خانه ی خودت را بشور



آن وقتی که استاد دانشگاه، درسی که تو برای روزهای یکشنبه و سه شنبه ساعت 10الی 11:30 صبح برداشتی،بدون هماهنگی با دانشجو میگذارد دوشنبه و چهارشنبه ساعت 2الی 3:30 و آموزش موافقت می کند و فلان و بیسار.مودبانه از استاد میخواهی برای این کارش دلیل قانع کننده بیاورد و نه تنها حاضر نیست گوش کند بلکه طلبکار هم هست و تو در پاسخش نمیروی چشم در چشمش  بگویی "گور پدرت"،خودت را سانسور کرده ای.یعنی وضع ما همین است،اول میخواستم فلسفیش کنم،گفتم چرا راه دور برویم در همین کشور 75میلیونی، 45میلیونشان جرات ندارند بگویند کش تنبانشان شل است آن وقت یکی برود به یک مسئولی بگوید گور پدرت؟
حالا بیخیال اینها تا بحث به کلی چیز دیگری نشد.ما اینجا و آنجا نداریم.در سوپر مارکت، زندگی شخصی و حتی خودمان را جلوی خودمان سانسور میکنیم.در فیسبوک نمیتواند صفحه ها و متن هایی که دوس دارد را لایک بزند، چون فلان فامیل نیز در فیسبوکش دارد،یا باید برود یک صفحه ی دیگر بسازد و این دیگر تهِ تهِ خودسانسوری و بدبختی است اصلا،در خیابان یا کوچه اگر سی و هفت درجه کمرش را قوس دهد همسایه ها چه میگویند که دختر عشوه آمد فلان آمد و فلان کرد.اگر مهمان در خانه شان باشد و شب ساعت 11 بیاید خانه، مهمان محترم هزار فکر و خیال می کند، پس فرزند گرامی راس ساعت مقرر باید خانه باشد.حتما باید برود دانشگاه درس را بخواند تا چشم فامیل را درآورد،حالا از خانواده یا همان فرزند بپرسی کاربرد این رشته و علاقه و هدفت را در یک جمله خلاصه کن، اگر صادقانه بگویند نهایتش به این جمله ختم می شود که: "ما یک مشت احمق بی سوادیم".حالا بدبختی و درد و کل نکته همه اینها آنجاست که نمیشود همان "گور پدرت" را گفت.همه ی این ها از آن همسایه غریبه ی دهن گشاد که همیشه حرف مزخرفی برای زدن دارد تا فروشنده سوپر مارکت که دولا پهنا حساب می کند و از جور روزگار می گوید تا نزدیکترین افراد که اقوام و خانواده هستند همه تف های سربالا هستند که اگر تفشان کنی میخورد در سر خودت.جز اینکه بخواهی تنها و ایزوله شوی که بالکل داستان چیز دیگریست.اصلا مسئله اینجاست وقتی یک نفر را میزنی تو سرش یا تفش میکنی و میگویی گور پدرت اوضاع انگار بدتر می شود،یعنی هی خودت را تنهاتر میبینی.خودسانسوری بخاطر یک عده است که مداوم قضاوت می کنند، صدای سوز دار گربه را گرفته تا نوع نوشتن فلانی در وبلاگش،نمره ی کم دانشگاه فلان شخص،نوع برخورد فرزند فلانی با پدر و مادرش،دقیقا کسانی هستند که همیشه دهانشان باز است.همیشه.متقابلا کسانی که خودسانسور میشوند،رفتار و حرکت و نوع حرف زدن تا زندگی شخصی،همه و همه را سانسور می کند.البته اگر سانسور نکند و ایده قالب در جامعه بر ایده فرد برتری داشته باشد،اعضای خانواده اش مخصوصا عمه و مادرش در طول سال برای او یادآوری میشوند.من واقعا نمیفهمم چطور باید به یک احمقی فهماند قضاوت نکن.اصلا اینکه فلانی عکس لختی لایک میکند،فلانی با زنش مشکل دارد، عکاسی فلان است و آدامس توت فرنگی بد مزه است و جمعه ها قناری برادرم چرا نمیخواند به تو ربطی ندارد.بچسب به زندگی خودت،درد خودت، ظرف کثیفی که در کابینت خانه تان چند سالی افتادست را بشور، قابلمه خاک خورده توی انبار همسایه تان را بگذار به عهده خودش، هر وقت شعورش برسد و بفهمد میرود سراغش