نمیگم
حتما ، ولی شاید همه ی این کارایی که ما آدما داریم انجام میدیم اشتباهه ، بله همشون
! حالا چرا ؟ چون ما تنها موجوداتی هستیم که
فکر میکنیم همه چیزمون از بقیه موجودات بهتره ، یه جورایی فکر میکنیم خیلی شاخ و گنده
و غول ایم و همش کار مهم انجام میدیم و کلا یه جورایی آخرشیم.
واسه
همینه اومدیم یه جاهایی دور هم خونه ساختیم ، وسطش آسفالت کشیدیم ، با ماشین رو آسفالتا
اینور و اون ور میریم و احساس شاخ بودنمون هر روز با این کارا بیشتر و بیشتر میشه ،
اینقد عادت میکنیم به این کارا که یادمون میره عادت کردیم ، یادمون میره افتادیم تو
مسیر عادت ، مسیر عادت ؟ همون مسیری که توش
پر وابستگیه ، وابستگی به پول ، وابستگی به موبایل ، وابستگی به ساعت ، به کیف به همه
چیز ، حتا این آسفالت خیابونا ، دو روز که مارو میبرن تو خاک یه جوری میشیم ، فکر نمیکنین
خیلی ضعیفیم ؟ اگه اینا رو از ما بگیرن ، ناراحت میشیم ، فکر میکنیم دیگه هیچ کاری
از دستمون برنمیاد ... حتما یه جای کار اشتباهه
چی فکر
کردیم راجب خودمون که اومدیم قانون وضع کردیم ؟ قانون ما به چه دردی میخوره وقتی نمیتونیم
کنار هم با آرامش زندگی کنیم
اصن
همین اشتباهات ما بوده که مارو مریض کرده ، شدیم یه عده آدم که روزا همینجور وابسته
و وابسته تر میشیم ، پیش خودم میگم کاش توی جنگل بودیم ، کاش قانون جنگل قانون ما بود
، کاش اینقدر به همه چیز وابسته نبودیم ، کاش اینقدر ضعیف نبودیم
شایدم این اشتباهه که اینا رو میدونیم ، میفهمیم
دیگه جایی تو این دنیا نداریم ، میفهمیم باید بریم ، میفهمیم مال اینجا نیستیم.