۱۳۹۳ آبان ۲۱, چهارشنبه

خسته برقی

یه سری خسته بودم ، گفتم ای بابا من چقد خستم و افسرده و اینا ... یهو جارو برقی گفت بابا من همیشه تو کمدم یا پشت در اتاقی جایی دور از چشم و تا روشنم میکنن حلقمو از آشغال پر میکنن و فقط به خاطر کار میخوان منو ، بعد منو جارو برقی تو افق محو شدیم تا سحرگاه اینقدر بیدار بمونیم که حالت سورمه ای آسمون و ببینیم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر