این عکسی که مشاهده میکنید را من خودم گرفتم.یعنی هیچ بنی بشری کمکم نکرد، حتی یک بنده ی خدا یک لیوان آب دست من نداد بگوید" داداش چه خبر؟خوبی؟ ". میدانید چرا؟ چون دارم به قهقهرا میروم.الان حتما فکر میکنید من باید خیلی انتلکت باشم.بله درست فکر میکنید من حتی گاهی اوقات بخاطر کودکان گرسنه آفریقا و سوراخ شش سانتی متری درون شکم نوزاد هشت ماهه فلسطینی در اتاقم را میبندم و خیلی جدی گریه میکنم.ولی بعدا یادم میرود و میروم پی زندگی خودم را میگیرم،میروم عکاسی، کتاب میخوانم، موزیک گوش میکنم و درس میخوانم و درس میخوانم.شرمنده شما هم هستیم ای کودکانی که طعم یک روز سیر و یک روز خسته نبودن فیزیکی را نچشیده اید.مثلا من اگر این ترم مشروط شوم شما میروید کمیسیون؟نه من باید بروم.منظورم این است به قول آن شاعر که میگفت:"زندگی جاریست مثل خون در رگ".خون شما در رگ خودتان میرود و خون من در رگ خودم طبیعتا.البته قبول دارم وقتی موشک هلیکوپتر میخورد کنار خانه تان یا برادرت از پهنا به دو نیم می شود زیاد برایت خوشایند نیست ولی به هرحال ما مردم عادی هم زندگی داریم.نمی توانیم همه ی پول نفتمان را بدهیم یا مثلا نمیتوانیم بیشتر از این غصه بخوریم.تا جایی که غم شما از ما روشن فکر بسازد پا به پایتان می آییم.مثلا مادر من با گوجه و بادمجان و تخم مرغ و یک سری آت و آشغال دیگر یک چیزی درست میکند که وقتی شما در حال خوردن آن هستید خبر بیاورند " اسرائیل تمام ساکنین نوار غزه را کشت" امکان ندارد که نگویید "به تخمم".منظورم این است زندگی جاری است و هرکی باید تنبان خودش را سفت بچسبد.مثلا وقتی در اخبار میگویند هوا فردا ابری است بیشتر واکنش ما ها را بر می انگیزد تا بگویند دو نوجوان فلسطینی در رام الله در پاسخ به سنگ پراکنی هاشان گلوله به سرشان اصابت کرد.یعنی وضع جوی یا شکستن صندلی در برنامه زنده یا مردن یک مرد دوهزار ساله عضو خبرگان رهبری و رنج بردن دو میلیارد نفر از گرسنگی از لحاظ متاثر کردن در یک رده قرار دارند. این جامعه و رسانه دارند ما را به قهقرا می برند ولله.دیگر به اینجایمان رسیده(نگارنده به "اینجایِ"خود اشاره میکند)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر